جنگ نهاوند

 کتاب زندگانی امام حسین نوشته زین العابدین رهنما
از صفحه ۱۷۱ تا ۲۲۶….

جنگ نهاوند
ایران در حال تدارک نیروهایش برای حمله به عرب ها بود
وضع افسران و پادشاهان ایرانی خوب نبود
یکی از افسران ایرانی در حال برگشت با عربها برخورد کرد و داستان حمله را برای انها گفت
عمر دستور داد تمام بزرگان قبایل جمع شوند و سپاه بزرگی برای جنگ با ایران اماده کردند
تعداد سربازان ایرانی بیشتر و سلاح های آنها پیشرفته تر بود ولی چیزی ک نداشتتد نیروی اراده و ایمان بود و این باعث شد که شکست بخورند و به شوشتر بروند
فرمانده شوشتر هرمزان بود ک از یزدگرد درخواست نیرو کرد
یزدگر ۶۰هزار نیروی ایرانی فرستاد
۶۰هزار نفر در مقابل ۱۰ هزار نفر
دو روز از جنگ گذشته بود ک یک ایران پیش ابوموسی فرمانره عرب آمد و گفت:
اگر به من و خاندانم امان دهی راه ورود به قلعه را نشانت میدهم
ابوموسی قبول کرد و عوف را همراه این ایرانی فرستاد و تمام راه و سوراخ و سنبه های قلعه را یاد گرفت
دو شب بعد عرب ب قلعه حمله کرد
هرمزان درخواست امان کرد و گفت :
در قلعه را باز میکنم به شرط آنکه من و خاندانم را به پیش عمر ببری
ابو موسی قبول کرد
وارد قلعه شد
نیمی از ایرانی ها اسیر شدند و عربها همه چیز را غارت کردند

 کتاب (زندگانی امام حسین) نوشته (زین العابدین رهنما)
از صفحه ۲۲۶ تا ۲۴۳….
هرمزان را پیش عمر بردند و عمر او را نکشت
عمر توسط خنجر زهراگین ابولؤلؤ کشته شد و این اتهام به هرمزان زده شد ک او هم در این توطئه نقش داشته
حقیقت در تاریخ مشخص نیست
داستان سلمان فارسی
سلمان فارسی برده یک عربی بود
روزی سلمان میشنود ک شخصی امده و خود را پیامبر معرفی کرده
از اربابش میخواهد تا اجازه دهد به دیدار پیامبر برود
پیرمرد عربی کشیده ب گوش سلمان میزند و نعره میزند ک برو بکارت برس
سلمان در دل میگوید بلخره روزی محمد را خواهم دید و اون روز فرا میرسد
محمد با دیدن او به یارانش میگوید که بروید شرایط ازادی او را فراهم کنید
پیرمرد عرب به ازای ازادی سلمان چهل کیلو نقره و ۳۰۰نخل خرما که خشک نشود درخواست میکند
شرایط اجرا شده و سلمان ازاد میشود و انقدر ب پیامبر نزدیک است ک حکم مشاور او را دارد
در جنگ خندق،حفر خندق و در جنگ طایف استفاده از منجنیق از درایتهای سلمان بود
سلمان دوست نزدیک علی شد و به او فارسی آموخت
در زمان مرگ سلمان علی بالای سر او بود و پس از مرگش او را غسل داد
در وصیت حضرت علی آمده ک هر کس ب خاندان سلمانی ظلمی کند خدا او را لعنت کند
ادامه دارد….
@

royayebozorg_esf

 کتاب زندگانی امام حسین
✒️ نوشته زین العابدین رهنما
از صفحه ۲۴۴ تا ۲۷۲…
ادامه جنگ جالب نهاوند و تعبیه های ایرانی ها
نعمان برای جنگ با ایران آماده شد
او از راه اهواز به نهاوند رفت
هر چه رفت ایرانی ای ندید پس چون راه را باز دید به پیش رفت تا به نهاوند رسید
انجا سیاهه ای از سپاه ایران را در لا به لای کوه ها دید،دژی انجا بود و سربازان ایرانی مستقر بودند
نعمان فردی را فرستاد تا از لشکر ایردنیان خبر بیاورد
خبر رسید ک در سپاه ایران فیلهای بزرگی وجود دارند که باعث میشود اسبهای چالاک عرب رم کنند
دومین تعبیه ایرانیان نصب خارهای سه شاخه آهنینی بود که به دور دژ نصب کرده بودند.نتیجه آن جلوگیری از ورود اسبها و عربهایی بود ک پا به جنگ آمده بودند
همان شب فرماندهان ایرانی با جلال و شکوه و نظم و ترتیب از دژ بیرون امدند و در مقابل عربها رژه رفتند
نعمان بن بشیر (پدر زن مختار که در فیلم مختارنامه بود)فرمانده عرب،مغیره را به داخل دژ ایران فرستاد تا ایرانیان با او صحبت کنند
اسپهبد ایرانی گفته بود ک شما مردمان بیخیری هستید ولی ب شما امان میدهم ک بروید
مغیره گفته بود ک حرف تو تا قبل از ورود پیامبر و دعوتش به اسلام درست بود
خلاصه جنگ در گرفت
سپاه ایران ۵ برابر سپاه عرب بود
چهار روز طول کشید و در آخر سپاه مسلمانان پیروز شد
ادامه دارد

برام پیام بذارین

منتظرتونم

با تشکر

سارا مرتضوی

فیسبوک

توییتر

تلگرام

لینکدین


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها