باشگاه انگیزشی رویای بزرگ



سلام
من سار ا هستم و باشگاه انگیزیشی ای دارم برای اینکه افرادی با تفکرات مشابه در اطرافم جمع بشوند


رشته من مهندسی ای تی بود و نه سال هست که کار میکنم
چندین کتاب نوشتم که دستی است و هنوز چاپ نشده اما وقتی چاپ شد حتما بخونیدش چون فراز و نششیبهای جالبی داشتم
در زمان حال در 

دفتر فنی و مهندسی امید کار میکنم 


سایت را ببینید و اگه بتونم کمکتون کنم حتما اینکارو میکنم
کسانی هم سئوکار هستند خوشحال میشم که در ارتباط باشند


 خلاصه #ویس_سخنرانی
 مهارت‌های ارتباطی در کسب و کار
صدای مهدی صادقلو
 خلاصه کننده سارا مرتضوی
 
 
بخش اول: ارتباطات انفرادی
بخش دوم :  ارتباطات جمعی(سخنرانی)
 
 نکات کلام مؤثر چیست؟
 
1⃣ - ارتباط چشمی حتی اگر شخص مقابل شما را نبیند داشته باشید.
2⃣ - تبسم همراه ارتباط چشمی
3⃣ - همسان سازی یعنی زبان بدن شبیه شخص مقابل باشه.اگر شخص مقابل تغییر کرد چند ثانیه بعد تغیرر کنید.اگر به خوبی انجام دهید متوجه میدید که شخص مقابل در حال همسان سازی با شما میکند.اگر به این قسمت رسید میتوانید درخواست بزرگتان را انجام بدید.
4⃣ - قوانین ارتباط کلامی
   ۱-شنونده خوب باشید.به جزئیات صحبتهای فرد مقابل توجه کنید.کلمات پر استفاده‌اش را به ذهن بسپارید.نوعی همسان سازی در گفتار
   ۲-حــُـسن جویی کنید ،یعنی اگر نکته مثبتی را دیدید بهش بگید.با دلیل حسن جویی کنید.
   ۳- خودافشاگری :یعنی وقتی نوبت به صحبت شما رسید از خودتون بگید.
   ۴-تا انجا که میتوانید صحبت را دو طرفه کنید.تکنیک سوال کردن
 
5⃣ شناخت افراد :چرا؟اهدافشان چیست؟چه کسانی؟
     داستان‌ها تاثرگزارترین هستند.
     سوال بپرسید
     از تأییدک در صحبتون استفاده کنید
     در پایان صحبتتون دعوت به اقدام داشته باشید.یعنی بخواهید کاری انجام دهند
 
فرمول Piip
نکته:مثال:مثال:نکته
 
باشگاه رؤیای بزرگ
 
این خلاصه ای از ویس ۳۸ دقیقه ای مهندس صادقلو بود ، امیدوارم براتون مفید بوده باشه، اگر قصد دادن پیشنهاد یا عضویت اختصاصی در باشگاه را دارید میتوانید روی اسم من(سارا مرتضوی )در بالا کلیک کرده و وارد پیجم شوید
اگر ریپورت بودید میتوانید روی توپ آبی کلیک کنید
 

@royayebozorg_esf

با سپاس
سارا مرتضوی
 
 

اینستاگرام

توییتر

تلگرام

لینکدین


سلام
صبح روز جمعه اتون بخیر
امیدوارم حالتون خوب باشه و شاد و سرزنده باشید
در این پست میخوام در مورد کارگاهی که روز جمعه برگزار میکنم صحبت کنم
روزی نشستم و با خودم فکر کردم: من چکاری میتونم برای دیگران انجام بدم که بدردشون بخوره و سبب رشد بشه؟
اون چه کاریه که من بلدم خوب انجامش بدم و میتونم انتقال لدم؟
پس تصمیم گرفتم این کارگاه را به صورت عملی یاد بدهم
کلا شنیدن و انجام ندادن بیفایده است
پس آموزش میدهم و شرکت کنندگان اون را عملی همانجا انجام میدهند
عنوانش را گذاشتم چگونه دیده شوم؟
دنیای اینترنت و دنیای شبکهای اجتماعی و پیام رسان ها دنیای پرقدرتی است که میتونی رویاهاتو توش ببینی
آموزش در مورد اینستاگرام و تلگرام و واتساپ بیزینسی است
از صفر تا صد کار
از سیر تا پیاز ان
اگ میخوای کسب و کارتو توی این شبکها نشون بدی حتما بدردت میخوره
این کارگاه در اصفهان برگزار میشه
از ساعت 9 صبح تا 5 عصر
قبل از اینکه نرم افزارهای رو یاد بدم میخواهم اول یاد بدم که اون چیزی که دنبالش هستند را پیدا کنند و بعد شروع به اقدام کنند
نقشه ذهنی خودشون را بکشند و موفق شوند
این کارگاه 60 هزار تومان هست اما برای اعضای باشگاه رویای بزرگ 50% تخفیف قرار داده شده
کافیه روی لینک 

باشگاه کلیک کنید و عضو شوید و کد تخفیف را به شماره 09135701698 ارسال کنید
میبینمتون


کارگاه چگونه مرا ببینی در (شبکه های اجتماعی و پیام رسان)

هدف از این کلاس این هست که به صورت عملی یاد بگیری تا در شبکهای اجتماعی دیده شوی

ابتدا در شبکه اجتماعی اینستاگرام دیده شوم؟

چه چیزهایی یاد میگیرم؟

1-ساخت یک پروفایل حرفه ای و پیشرفته

2-ساخت تصاویر جذاب و روشهایی برای بیشتر دیده شدن

3-ساخت یک حساب تجاری

4-ساخت ویدیوی جذاب 

5- امنیت در اینستاگرام 

6-ساخت استوری های حرفه ای

.

چگونه در پیام رسان تلگرام دیده شوم؟

1-ساخت بیوی حرفه ای

2-ساخت کانال تلگرامی پیشرفته و مدریت آن

3-استفاده از رباتها

4-ساخت گروه و مدیریت آن

5-ساخت عکس و فیلم مخصوص تلگرام

6-امنیت تلگرامی

7-چت

چگونه در واتس آپ دیده شوم؟

1-ساخت بیوی حرفه ای

2-ساخت گروه و مدریت آن

3-ساخت عکس و فیلم

4-امنیت واتس آپ

5-چت

6-واتس آپ بیزینس


جهت دریافت اطلاعات بیشتر با شماره ذکر شده تماس بگیرید

این کارگاه دارای کد تخفیف است


شهادت امام حسن (ع)

از صفحه ۴۹۸ تا  ۵۰۸.
دوستداران امام علی حاضر به بیعت با معاویه نشدند
معاویه در سرکوب کردن آنها ناموفق بود تا زمانی که زیاد برادر نامشروعش را مامور کرد تا آرامش را به بصره برگرداند و کسانی ک مخالف هستند را بکشد
زیاد در این کار موفق بود
معاویه میخواست پایهای خلافتش یزید را سفت کند
نقشه ای کشید تا ارنیب را به همسری یزید درآور که امام حسین نقشه اش را بر هم زد(در قسمت های اول کتاب داستانش گفته شدا،پستهای اول را بخوانید)
میخواست دوستداران علی کم شوند پس نقشه ای برای قتل امام حسن کشید
شهادت حسن(ع)
‌{جعده‌} دختر اشعث بن قیس که از امام کینه داشت و معاویه ب او پول داده بود و قول ازدواج با پسرش یزید را انتخاب کرد
روزی امام حسن بسیار تشنه بود پس جعده شیر خنک زهردار را به همسرش داد
امام حسن پس از دو روز به شهادت رساند و این شهادت با درد و رنگ فراوان بود چون آن زهر تیکه تیکه وجود امام را آهسته آهسته از بین میبرد
این همان زهر و همان حیله ای بود که معاویه برای به شهادت رساندن مالک اشتر استفاده کرده بود
امام حسین بکمک ابن عباس و فرزندش بدن حسن را غسل دادند
میخواستند در جنازه او را در روضه منوره رسول خدا دفن کنند که فرزندان ابی سفیان و عثمان مانع شدند،نزدیک ب درگیری بود که امام حسین قبول کرد ک برادرش در کنار جده او فاطمه بنت اسد در بقیع دفن شود
(در این سالها قبر حضرت علی مخفی بود)
امام حسین نماز گذارد
@royayebozorg_esf
از صفحه ۵۰۸ تا ۵۴۲
زیاد بر اثر طاعون فوت کرد
عبدالله شوهر سابق ارینب به پیش امام حسین امد
امام حسین صیغه طلاق خود با ارینب را خواند تا ارینب با عبدالله ازدواج کند
تبلیݝات معاویه بر ضد امام حسن بیشتر شده بود
او میخواست یزید را جانشین خود کند و پس خود شروع به سفت کردن پایه‌های خلافت پسرش کرد
معاویه به مروان حکم حاکم مدینه دستور داد تا تبلیغ کند و از مردم بیعت بگیرد
مروان دستور قتل حسن را نیز داده بود
او با زر و زور مردم را مجبور با بیعت میکرد
معاویه خود نیز به مدینه رفت تا از مردم برای یزید بیعت بگیرد
چهار تن از بزرگان از جمله
حسین بن علی که مخالف بود
عبدالرحمن برادر عایشه که مخالف بود
عبدالله بن عمر ک مخالف بود
و عبدالله بن زبیر که خود را بیتفاوت نشان داد
معاویه این چهارتن را تهدید کرد اگر بیعت نکنند
@royayebozorg_esf
 #زندگانی_امام_حسین
️ #زین_العابدین_رهنما
از صفحه ۵۴۲ تا ۵۶۲.
وقتی معویه با مخالفت آنها رو به رو شد فکری کرد
قرار بر آن شد فردای آنروز در کعبه از مردم بپرسد ک ایا موافق با یزیدند یا مخالف؟
معاویه عمال خود را آماده کرد که فردا در میان جمعیت باشد
آنروز رسید رو ب مرد کرد گفت:همه با یزید بیعیت کردند و این چهار تن از خاندان بزرگ هم همینطور
اگر ان چهار تن مخالفت میکردن شمشیردارانی ک در جمعیت بود و طرفدار معاویه انها را میکشتند
 مرگ معاویه
در راه برگشب ب شام شبی معاویه بر سر چاهی رفت چیزی اتفاق افتاد ک کسی نمیداند
معاویه سکته کرد
روز به روز حالش بدتر شد
شبها نمیتوانست بخوابد
نمیتوانست آبی بنوشد
مدام کابوس میدید و هزیان میگفت
وقتی ضحاک بن قیس این حالت او را دید از معاویه خواست تا یزید را رسما جانشین خود کند و بخلافت برساند
پس همانطور شد
@royayebozorg_esf
با تشکر
سارا مرتضوی
اینستاگرام
توییتر
تلگرام

لینکدین

شهادت امام علی علیه السلام

 زندگانی امام حسین
✒️ نوشته زین العابدین رهنما
از صفحه ۳۳۷ تا ۳۵۷.
 بر علی (ع) چ گذشت؟
مردم بعد را کشتن عثمان به در خانه علی رفتن تا با او بیعت کنند
حضرت علی قبول نکرد و گفت:
شما نمیتونین تحمل کنین و الان راضی و بعد ناراضی میشوید و من با عدالت رفتار میکنم
مردم گفتن: پس چ کنیم؟
علی گفت:بریم ب خانه زبیر
همه به در خانه زبیر ک تا او بیعت کنند ولی او قبول نکرد
سپس به در خانه طلحه رفتن و او هم قبول نکرد
علی گفت: بروید به دیگر مسلمانان بگویید و فردا در مسجد رسول الله خبر بدهید
علی که بود؟
فاطمه همسر ابوطالب و مادر علی بود ک او را در کعبه بدنیا اورد
در زمانی ک قحطی شدید در مکه بود حضرت محمد به از عمویش خواست ک یکی از فرزندانش را بزرگ کند،پس علی ۸ساله را قبول کرد
علی همواره همراه محمد بود
در ۱۰سالگی همراه محمد و خدیجه نماز میخواند
او جز اولین نفراتی بود ک اسلام اورد
در زمان هجرت پیامبر از مکه ،زمانی که سران قریش قصد کشتن پیامبر را کردن حضرت علی در جای پیامبر خوابید
همچنین تمام امانتی هایی ک مسلمانان به پیامبر داده بود را به صاحبانشان برگرداند
در جنگ بدر ، خیبر ،احد ، احزاب ،حنین همراه پیامبر بود
متخصص تفسیر قران و نحو بود که به دوئلی یاد داد
قرآن را جمع آوری کرد
در جنگ صفین هنگام جنگ زمان نماز شد پس گفت جانماز مرا بیاورید
در هنگام خواندن نماز اول تیری ب پایش خورد
یارانش گفتن چ کنیم تا بدون درد تیر را بیرون اوریم
از حضرت علی خواستن تا نماز دوم را گذارد تا درد را حس نکند چون توجه کامل ب خدای خود میکند
 
 
از صفحه ۳۵۸ تا ۳۸۶.
خلافت امیر المومنین
حضرت علی را مردم به عنوان خلیفه انتخاب کردند
همه با علی بیعت بیعت کردند بجز تعدادی از جمله مروان که تبلیغ بزضدعلی میکرد
معاویه حاکم شام
خلافت حضرت علی آغاز شد و مخالفان ب ظاهر موافق خود را نشان دادن
مخالف اشکار علی،معاویه بود ک با این فکر ک اگر الان با علی نجنگم پست خود را از دست میدهم و دیگری عامر
اما پخالفانی ک ب ظاهر بیعت کردن و موافق بودن به بهانه خون خواهی از عثمان قیام کردند
زبیر ک در هنگام جنگ خضرت علی سخنان پیامبر را بیادش اورد پس او از جنگیدن با علی دست کشید و سر ب بیابان زد ولی کشته شد ک با شنیدن این خبر اشک از دیدگان علی سرازیر شد
طلحه ک با علی جنگید ولی توسط تیر زهرالودی که مروان به پایش زد مرد
عایشه ک شترش توسط نیروهای علی گرفته شد و با احترام به منزل عبدالله برادرش ک از لشکریان علی بود رفت و بعد از ان به سمت مدینه حرکت کرد و علی با او کاری نداشت
 
 
 

@royayebozorg_esf

 
 
از صفحه ۳۸۶ تا ۴۰۷.
امام علی با مخالفانی رو به رو شد ک عثمان را کشته بودند که انتظار داشتند که علی با انها سازشکار کند و مانند سه خلیفه قبلی باشد
یکی از مخالفان آشکار معاویه مسر عموی حضرت علی بود ک حاکم شام بود
حضرت علی در کوفه بود و حسن و حسین ۳۲ و ۳۱ ساله بودند
معاویه پول زیاد داشت و سپاهش را اینگونه جمع میکرد
معاویه به بهانه خونخواهی عثمان از حضرت علی افراد را بر ضد او میشوراند
عمروبن العاص ک در فلیسطین بود کسی بود ک مکر و حیله فراوان کرد
معاویه عمروعاص را خواست و به او حکم ولایت مصر را داد و او را فریفت
 

@royayebozorg_esf

 
 
از صفحه ۴۰۷ تا ۴۲۲.
امام علی نامه ای برای معاویه فرستاد و جریر ک دوست معاویه هم بود حامل نامه شد و به پیش معاویه رفت
معاویه که خیال سازش نداشت افراد را به هر نحو فریب میداد و بدروغ علی را مقصر خون عثمان میکرد و این بهانه را دلیل بر جنگش قرار داده بود
به عمد جریر را در شام نگه داشته بود ک تا میتواند نیرو برای جنگ جمع کند و حضرت علی بیخبر از جواب بود
لشکر معاویه به کنار آب فرات در منطقه صفین رسید و چادرها را کنار رودخانه برپا کرد
لشکر حضرت علی در مسیرش به صفیت یک شب در کربلا ماند
چندین هزار سرباز از ری و همدان و تبریز به سپاه حضرت علی اضافه شدند
جنگ صفین
وقتی به صفین رسیدند آب را بر سپاه علی بسته بودند
حضرت علی گفت: اگر ما زودتر رسیده بودیم آب بر شما نمیبستیم،این حرکت ناجوانمردانه ایست
معاویه با عمروعاص م کرد و نتیجه ان شد ک آب را باز نکردند
پس علی دوتا از فرماندهان خود را فرستاد و آنها قسمتی از آب را ازاد کردند
حضرت علی ب سپاهش گفت :
هر کس از سپاه معاویه خواست از آب استفاده کند مانعش نشوید
سپاه علی حدود ۱۲۰هزار نفر بودند که اقامه نماز کردند
فردای انروز علی ب میدان آمد و از معاویه خواست تا جنگ تن به تن کند و جلوی خونریزی را بگیرد ولی معاویه به این درخواست میخندید و توجهی نمیکرد
عمروعاص به میدان امد و زمانی ک دید علی حریفش است مکر و حیله ای کرد تا ضربه ای ب او نخورد
هنگامی ک حضرت علی به سمت او امد تا جنگ تن به تن کند عمروعاص کاری کرد تا عورت او نمایان شود و علی بخاطر شرم و حیای خویش او را به حال خود گذاشت
جنگ چهار ماه طول کشید
هر روز تعدادی از هر دو لشکر کشته میشدند
سپاهیان علی از مکر و حیله‌ی هر روزه معاویه و عمروعاص به ستوه آمده بودند
لشکر معاویه شکست حتمی را داشت پس خیله جدیدی کردند
عمروعاص گفت قرآنها را بر سر نیزه کنید و بگویید:
قرآن را  واسطه و حکم قرار دادیم
این نقشه را عمروعاص از قبل کشیده بود و زمانی ک سپاه علی برای ازاد کردن اب امده بودند با اشعث بن قیس و تعدادی دیگر هماهنگ کرده بود
پس سریع به سر چادر علی رفت و گفت:
یا امیرالؤمنین،شمشیر غلاف کن همه روزه میگفتی با آنان بکتاب خدا و سنت مصطفی رفتار میکنی و آنها به استقبال این اندیشه آمدند
حضرت علی گفت:
این سخن من است ولی زملنی ک جلوی خونریزی گرفته شود نه حالا که شکست آنها قطعی و حتمی است
انها ب قران ایمان ندارند و این هم دسیسه و فریب است

@royayebozorg_esf

 
 
از صفحه ۴۲۲ تا ۴۴۷.
 مکر عمروعاص در صفین
اشعث که عمروعاص او را فریب داده بود و فردی دنیا پرست بود به حضرت علی فشار آورد که به اشتر بگو از جنگ با معاویه برگردد
اشتر در میدان جنگ بود و لشکریان معاویه بی رمق بودند و اگر یک ساعت دیگر جنگ ادامه میافت معاویه شکست میخورد ولی اشعث و همراهانش به حضرت علی فشار اوردند و تهدید مرگ کردند
حضرت علی پیکی برای اشتر فرستاد که برگدد و فرستاده به او گفت که در سپاه تناقضی است و میخواهند علی را بکشتد
اشتر سریع برگشت و با دیدن قرآنهای سر نیزه متوجه مکر شد
اشعث اصرار بر صحبت با معاویه کرد
عمروعاص ب او گفته بود ک نماینده ای از سپاه انتخاب کنید تا حکم دهد و ابوموسی اشعری را انتخاب کنید
اشعث با حضرت علی صحبت کرد و اشعری را پیشنهاد داد ولی علی مخالف او بود چون شخصی ضعیف بود
اشعث و همراهانش اصرار کردند و حضرت علی گفت:
خود دانید
 
عمروعاص نماینده معاویه و ابوموسی اشعری نماینده امام علی شد
این دو با هم صحبت گرفتند و بر اساس چیزی ک عمروعاص با نقشه گفت نتیجه این شد که خلیفه عبدالله باشد ک بیطرف است
این دو نفر به صورت محرمانه در اتاق صحبت کردند و تصمیم گرفتند
فردای آنروز قرار بر این شد ک به مردم تصمیمشان را اعلام کنند
در ابتدا اشعری صحبت کرد که باید خلافت را به کسی داد ک مسلمانان راحت باشند پس من علی را از خلافت عزل میکنم
حال نوبت به عمروعاص شد که گفت:من نظر ابوموسی را گرامی میدارم اما من بر خلاف ابوموسی اشعری ،معاویه را بخلافت نصب کرد
با شنیدن این سخنان همهمه ای شد و ناسزاگویی‌های اشعری به عمروعاص شنیده نشد
یاران امام به پیش او رفتند و ماجرا رو گفتند
حضرت علی گفت:
من به شما گفته بودم ک قرآن بر سر نیزه حیله است و گفته بودم ک ابوموسی در این امر مناسب نیست ولی شما اصرار کردید
همراهان علی خواستند تا دوباره جنگ کنند
امام علی گفت:جنگیدن دیگر صلاح نیست.برگردید به خانه‌هایتان

@royayebozorg_esf

 
از صفحه ۴۴۷ تا ۴۷۸.
شهادت امام علی (ع)
معاویه شخصی ب اسم ‌‌{بسر} را برای از بین بردن یاران علی به شهرهای مختلف فرستاد
‌{بسر} به هر کجا ک میرسید غارت میکرد و یاران علی را به شهادت میرساند و بر او دشنام میداد
حضرت علی مردم کوفه را در مسجد رسول الله جمع کرد و قضیه را بهشون گفت و ازشون م خواست
در این بین عبدالله بن عباس پسر عموی حضرت علی بسر را به سزای اعمال میرساند
معاویه حیله جدید میکند و افرادی را به دستور خودش در منطقه نهروان بر ضد علی میشوراند
مردم افراد فریب میخورند و هروز تعدادشان در نهروان بیشتر و بیشتر میشود
اما عبدالله بن عباس را برای گفتگو با آنها میرسد ولی بی فایده است
خود نیز آماده صحبت با آنان میشود ولی گماشته های معاویه جلوگیری میکنند
نیمه دوم ماه رمضون بود
 شهادت امام علی (ع):
در جنگ خندق پدر و برادر دختری بنام قطام کشته شده بودند و او میخواست انتقام آنها را از علی بگیرد
او با شخصی به اسم ابن ملجم قرار مدار گذاشته بود ک به شرطی خودش را در اختیار او قرار میدهد که علی را بکشد
ابن ملجم شمشیری به زهر آلوده کرده بود
در ۱۹ماه رمضان حضرت علی از خانه خود بیرون رفت تا نماز صبح را در مسجد بخواند
غاز جلوی پای او بالا و پر میزدند و جلوی او را گرفته بودند
قلاب کمر بند حضرت علی ب در گیر کرد و کمر بند را انداخت
علی میدانست چ اتفاقی قرار است بیوفتد امکلثوم و زینب احساس نا خوشایندی داشتند و همینطور حسن و حسین
حضرت علی به مشجد رفت
اون روز بیشتر از روزهای دیگ مسجد پر بود
زکعت اول گذشت
در رکعت دوم در هنگام سجده ابن ملجم با شمشیر به فرق سر امام علی زد
حضرت علی الله اکبری گفت ک یاران متوجه شدند
ابن ملجم ک دم در مسجد بود را گرفتند و زدند
حضرت علی ب همون حال بیحالی گفت:
ابن ملجم را نزنید او را پی من آورید
ابن ملجم را پیش علی اوردند:
علی گفت :چرا شمشیر زدی؟
جواب نداد،برای عرب افت بود ک به حرف زنی تحریک شوند
علی گفت:یادت هست برای بار چهار ک دستت را آوردی بیعتت را پذیرفتم و گفتم بی وفایی نکنی ولی زیر قولت زدی و پیمان را شکستی
او را به زندان ببرید ولی آزترش ندهید و او را نرنجانید و کتکش نزنید
 

@royayebozorg_esf

 
 
از صفحه ۴۷۸ تا ۴۹۸.
 قتل سه نفر
قرار بر این بود ک در ۱۹رمضان سه نفر کشته شوند
امام علی توسط ابن ملجم
معاویه توسط حجاج بن عبدالله الصریمی یا برک
عمروعاص توسط عمروبن بکر
ابن ملجم ک مشخص شد
معاویه در حال اقامه نماز بود و از انجا ک هیچگاه توجهش ب خدا نبود در نماز،متوجه حرکت شد و شمشیر با ران پایش خورد
عمروعاص بصورت اتفاقی قاضی مصر برای اقامه نماز صبح ب مسجد روانه کرد و ک او نیز جای عمروعاص کشته شد
 
حضرت علی وصیتی ب مومنان کردن و بسوی دیدار خدا شتافتند
بعد ایشون امام حسن جانشینشون شدند
معاویه همچنان مخالف فود پس سپاهی آماده کرد و ب جنگ امام حسن آمد
امام حسن سپاه چهل هزار نفری آمده کرد که ۱۲ هزار نفر انها بفرماندهی قیس ب سمت معویه فرستاد
اما
همان حیله ای ک معاویه برای حضرت علی کرد در جنگ صفین ،همان کار را با لشکر امام حسن کرد و مردم  به امام حسن هجوم اوردند
امام حسن نا امید شده بود و انها را بحال خود گذاشت
در راه برگشت ب او حمله کرد و با شمشیر ضربهایی زدند
پزشکان سریع خود را رساندند
امام حسن مجبور به صلح با معاویه شد تا جلوی ریختن خون را بگیرد
یاران او بسیار ناراحت بود
معاویه انها را مجبور به بیعت با خود میکرد
برام پیام بذارین
منتظرتونم
با تشکر
سارا مرتضوی
 

فیسبوک

توییتر

تلگرام

لینکدین


کتاب زندگانی امام حسین

✒️ نوشته زین العابدین رهنما
از صفحه۲۷۲ تا ۳۱۸…
پس از جنگ نهاوند سپاهیان مسلمان ایران به اصفهان حمله کردند و انجا را به تصرف خود دراوردند
ولی بیشتر از ان نتوانستند پیشروی کنند و به یک جزیره در مازندران بسنده کردند و جنگ با ایران به انتهای خود رسید
 مرگ عمر
چندین سال از تصرف ایران گذشته بود
هرمزان مشاور دم و دستگاه عمر بود
میخوام در مورد یک ایرانی صحبت کنم به اسم فیروز کنیه ابولؤلؤ که نهاوندی بود
او در جنگ ایران با روم اسیر شده بود و توسط اعراب خریداری شده بود و در خدمت مغیره بود
او بسیار با استعداد بود و توانمند
مغیره بهش گفته بود ک هر روز باید دو درهم به او بدهد چ کار کند چ کار نکند و این رقم بالایی ب ان زمان بود
ابولؤلؤ شکایت خود را ب پیش عمر برد ولی عمر توجهی نکرد
روزی در مسجد امام جماعت بود
مردی با صورت پوشانده در هنگام سجده با یک شمشیر دو لبه به پهلو و شکم و کمر عمر زد و فرار کرد
بدنبالش دویدند و دستگیرش کردند
او ابولؤلؤ بود
هرمزان را هم به جرم توطئه علیه عمر ب قتل رساندند
عمر در سن ۶۱ سالگی فوت کرد
 خلیفه بعد از عمر
عمر عبدالرحمن را صدا زد تا جانشین خود کند
عبدالرحمن قبول نکرد پس عمر پنج نفر را برای جانشینی انتخاب کرد و حق انتخاب را به عبد الرحمن داد
حضرت علی
عثمان
زبیر
سعد بن ابی وقاص
طلحه
سه نفر کنار رفتن و بین عثمان و حضرت علی یکی باید انتخاب میشد
حضرت علی برای گرفتن رای خلافت کاری نکرد ولی برعکس عثمان خودش را به اب و اتش زد تا نظرها را ب خود جلب کند و موفق بود
عبدالرحمن،عثمان را بعد از خود انتخاب کرد

@royayebozorg_esf

 کتاب زندگانی امام حسین
✒️ نوشته زین العابدین رهنما
از صفحه ۳۱۸ تا ۳۲۶…
خلافت عثمان
عثمان بعد از خلافت  عبدالله بین عامر را به بصره،ولید بن عقبه به کوفه و معاویه را به امارت شام عبدالل بن سعد به مصر و عمربن العاص را به فلسطین فرستاد
هفت سال پس از خلافتش سعیدالعاص را برای تصرف به طبرستان فرستاد
همراه او فرزندان حضرت علی (حسن و حسین)همراه لشکر بودند
در طبرستان دژ عظیمی بود که نفوذ در ان غیر ممکن بود
سعیدالعاص بدن انکه ب کسی بگوید نقشه ای کشید و هیئتی جهت صلح به داخل دژ فرستاد تا اسپهبد صحبت کنند
اسپهبد برای جلوگیری از خونریزی صلح را قبول کرد و درهای دژ را باز کرد
عربها داخل شدن و حمله کردند و زیر قول خود زدند
امام حسین با دیدن این صحنه اعتراض کرد به مدینه بازگشت و موضوع را ب پدرش گفت
حضرت علی با شتاب ب پیش عثمان رفت ولی عثمان بی اعتنا بود
در ان زمان امام حسین ۲۷-۲۸ ساله بود
عثمان ظلم بسیار میکرد و مردم شکوه میکردند
عمار ب پیش عثمان رفت و حرف مردم را زد ،عثمان او را کتک زد و لگدی به شکمش زد و او را بیمار کرد
ابوذر شکایت مردم را ب پیش عثمان برد و عثمان دستور داد او را به جای دور و دراز بی اب و علف به اسم ربذه بفرستند ،انقدر به او سختی گذشت ک همانجا فوت کرد
مالک اشتر هم در مقابل این ستمها اعتراض کرد که عبالرحمن او را در زندان حبس کرد
تنها حضرت علی بود ک میتوانست مقاومت کند
عثمان ظالم و ستمگر و تندخو بود و مردم بسیار بخاطر کارهایش عصبانی بودند
ادامه دارد….

@royayebozorg_esf

 کتاب زندگانی امام حسین
✒️ نوشته زین العابدین رهنما
از صفحه ۳۲۶ تا ۳۳۷
 مرگ عثمان چگونه بود❓
ظلم عثمان و کسانی که در شهرها گمارده بود ب بیش از حد خود رسیده بود
مخالفان از مصر و کوفه و شام و مدینه جمع شدن و خانه عثمان را محاصره کردند
عثمان فقط میتوانست از علی(ع) کمک بگیرد پس از او خواست تا ضامنش شود
حضرت علی با این شرط ضامن شد که به حرفهایی ک مردم میزند را عمل کند
عثمان قبول کرد و علی مردم را ارام کرد
وقتی افراد در حال برگشت به شهرهایشان بودند در راه غلام عثمان را دیدن که با سرعت به سمت شام ک معاویه بود میرفت
ݝلام را گرفتند و متوجه عهد شکنی عثمان شدن   و برگشتند و تا عثمان را بکشند
دیگر حضرت علی وساطت نکرد پس عثمان از عایشه کمک خواست
عایشه گفت:تو مستمری منو قطع کردی و من ب مکه میروم پس او هم کمکی نکرد
مردم به خانه عثمان ریختند به بدترین شکل ممکن او را کشتند
جسد او را ب کوچه انداختند و سه روز همانطور ماند چون ابوسفیان نمیگذاشت ک او در کنار مسلمانان خاک کند
و این بود پایان خلافت عثمان

@royayebozorg_esf

 

برام پیام بذارین

منتظرتونم

با تشکر

سارا مرتضوی

فیسبوک

توییتر

تلگرام

لینکدین


جنگ نهاوند

 کتاب زندگانی امام حسین نوشته زین العابدین رهنما
از صفحه ۱۷۱ تا ۲۲۶….

جنگ نهاوند
ایران در حال تدارک نیروهایش برای حمله به عرب ها بود
وضع افسران و پادشاهان ایرانی خوب نبود
یکی از افسران ایرانی در حال برگشت با عربها برخورد کرد و داستان حمله را برای انها گفت
عمر دستور داد تمام بزرگان قبایل جمع شوند و سپاه بزرگی برای جنگ با ایران اماده کردند
تعداد سربازان ایرانی بیشتر و سلاح های آنها پیشرفته تر بود ولی چیزی ک نداشتتد نیروی اراده و ایمان بود و این باعث شد که شکست بخورند و به شوشتر بروند
فرمانده شوشتر هرمزان بود ک از یزدگرد درخواست نیرو کرد
یزدگر ۶۰هزار نیروی ایرانی فرستاد
۶۰هزار نفر در مقابل ۱۰ هزار نفر
دو روز از جنگ گذشته بود ک یک ایران پیش ابوموسی فرمانره عرب آمد و گفت:
اگر به من و خاندانم امان دهی راه ورود به قلعه را نشانت میدهم
ابوموسی قبول کرد و عوف را همراه این ایرانی فرستاد و تمام راه و سوراخ و سنبه های قلعه را یاد گرفت
دو شب بعد عرب ب قلعه حمله کرد
هرمزان درخواست امان کرد و گفت :
در قلعه را باز میکنم به شرط آنکه من و خاندانم را به پیش عمر ببری
ابو موسی قبول کرد
وارد قلعه شد
نیمی از ایرانی ها اسیر شدند و عربها همه چیز را غارت کردند

 کتاب (زندگانی امام حسین) نوشته (زین العابدین رهنما)
از صفحه ۲۲۶ تا ۲۴۳….
هرمزان را پیش عمر بردند و عمر او را نکشت
عمر توسط خنجر زهراگین ابولؤلؤ کشته شد و این اتهام به هرمزان زده شد ک او هم در این توطئه نقش داشته
حقیقت در تاریخ مشخص نیست
داستان سلمان فارسی
سلمان فارسی برده یک عربی بود
روزی سلمان میشنود ک شخصی امده و خود را پیامبر معرفی کرده
از اربابش میخواهد تا اجازه دهد به دیدار پیامبر برود
پیرمرد عربی کشیده ب گوش سلمان میزند و نعره میزند ک برو بکارت برس
سلمان در دل میگوید بلخره روزی محمد را خواهم دید و اون روز فرا میرسد
محمد با دیدن او به یارانش میگوید که بروید شرایط ازادی او را فراهم کنید
پیرمرد عرب به ازای ازادی سلمان چهل کیلو نقره و ۳۰۰نخل خرما که خشک نشود درخواست میکند
شرایط اجرا شده و سلمان ازاد میشود و انقدر ب پیامبر نزدیک است ک حکم مشاور او را دارد
در جنگ خندق،حفر خندق و در جنگ طایف استفاده از منجنیق از درایتهای سلمان بود
سلمان دوست نزدیک علی شد و به او فارسی آموخت
در زمان مرگ سلمان علی بالای سر او بود و پس از مرگش او را غسل داد
در وصیت حضرت علی آمده ک هر کس ب خاندان سلمانی ظلمی کند خدا او را لعنت کند
ادامه دارد….
@

royayebozorg_esf

 کتاب زندگانی امام حسین
✒️ نوشته زین العابدین رهنما
از صفحه ۲۴۴ تا ۲۷۲…
ادامه جنگ جالب نهاوند و تعبیه های ایرانی ها
نعمان برای جنگ با ایران آماده شد
او از راه اهواز به نهاوند رفت
هر چه رفت ایرانی ای ندید پس چون راه را باز دید به پیش رفت تا به نهاوند رسید
انجا سیاهه ای از سپاه ایران را در لا به لای کوه ها دید،دژی انجا بود و سربازان ایرانی مستقر بودند
نعمان فردی را فرستاد تا از لشکر ایردنیان خبر بیاورد
خبر رسید ک در سپاه ایران فیلهای بزرگی وجود دارند که باعث میشود اسبهای چالاک عرب رم کنند
دومین تعبیه ایرانیان نصب خارهای سه شاخه آهنینی بود که به دور دژ نصب کرده بودند.نتیجه آن جلوگیری از ورود اسبها و عربهایی بود ک پا به جنگ آمده بودند
همان شب فرماندهان ایرانی با جلال و شکوه و نظم و ترتیب از دژ بیرون امدند و در مقابل عربها رژه رفتند
نعمان بن بشیر (پدر زن مختار که در فیلم مختارنامه بود)فرمانده عرب،مغیره را به داخل دژ ایران فرستاد تا ایرانیان با او صحبت کنند
اسپهبد ایرانی گفته بود ک شما مردمان بیخیری هستید ولی ب شما امان میدهم ک بروید
مغیره گفته بود ک حرف تو تا قبل از ورود پیامبر و دعوتش به اسلام درست بود
خلاصه جنگ در گرفت
سپاه ایران ۵ برابر سپاه عرب بود
چهار روز طول کشید و در آخر سپاه مسلمانان پیروز شد
ادامه دارد

برام پیام بذارین

منتظرتونم

با تشکر

سارا مرتضوی

فیسبوک

توییتر

تلگرام

لینکدین


قسمت سوم .

 

 زندگانی امام حسین نوشته رهنما

از صفحه ۱۰۱ تا ۱۵۴.

حجر یکی از بهترین و با وفاترین افراد و یاران حضرت علی بود

هر کجا ک ب حضرت علی ناسزایی میگفتند او با شجاعت دفاع میکرد و اجازه نمیداد ک کسی ب حضرت علی دشنام و بی احترامی کند

معاویه از این موضوع اگاه شد و دستور داد که حجر و همراهانش را دستگیر کنند و به پیش او ببرند

یاران حجر هم همانند حجر عقاید قوی داشتند و نظر خود را تغییر نمیدادند

معاویه دستور داده بود ک انها علی را لعن کنند تا ازاد شوند،هیچکدام نظر خود را تغییر ندادند و بر حرفهای خود استوار بودند

معاویه دستور قتل انها را داد

مردم معاویه را با خاطر حیله هایش لعن میکردن

حجر و یاران نزدیکش را ب بالای تپه برده اند و سر بریدند،

 چیزی ک برای من جالب بود و شاید برای شما هم چنین باشد این هست ک در زمان حال داعش جسد حجر را از قبرش بیرون اوردند و این تن با بدن سالم بوده است و معلوم نیست ک با بدنش چ کرده اند

 

قسمت چهارم .

 

 زندگانی امام حسین نوشته زین العابدین رهنما

از صفحه ۱۵۴ تا ۱۷۱

ابودردا و ابوهریره دو نماینده معاویه برای خواستگاری از ارینب به مدینه رفتند.

همان روز امام حسین هم در مدینه بود پس انها ابتدا بدیدار او رفتند

امام حسین از انها پرسید ک ب چه دلیل ب مدینه آمدید:

انها گفتند ک برای خواستگاری از ارینب برای یزید امدیم

امام حسین گفت:

ارینب ک همسر عبدالله است؟!!!!!

در گوشه گوشه اتاق صدا می امد ک معاویه حیله کرده و عبدالله ،ارینب را طلاق داده،باید عبدالله را بکشیم،باید ارینب را بکشیم،باید معاویه را بکشیم و

اتاق ساکت شد و همه به امام حسین نگرستند

امام حسین قطره اشکی از چشمانشان سرازیر شد،بلند شدند و به اتاق دیگری رفتند ک همسرشان شهربانو در انجا حضور داشت

داستان شهربانو

شبی خسرو پرویز در خواب بود و خوابی دید که پسری هم خون خود میاید ک او را نابود میکند و در زانوی او نشانی است

فردای انروز خسرو پرویز تمام پسران کاخ را زندانی کنند که با هیچ دختری ارتباط نداشته باشند

فرزند شیرین به اسم شهریار از او خواست ک یکی از دختران سراپرده را به پیشش بفرستد ،پس یزدگرد را باردار شد ولی از دیدگان خسرو پرویز دور ماند

چند سال بعد خسرو پرویز یزدگرد را دید و دستور کشتنش را داد ،شیرین مداخله کرد پس یزدگرد را ب شهر دور دستی فرستادند

زمان جنگ عرب به ایران یزدگر فرار کرد و توسط یک اسیابان کشته شد،دخترش ب اسم شهربانو و همراهانش دستگیر و ب پیش عمر فرستاده شدند

عمر دستور داد ک انها را هم مثل دیگر اسیران بفروشند

حضرت علی گفت:

بر اساس ایین پیامبر ،با خاندان اسیر گونه دیگری باید رفتار کرد

عمر گفت پس چ کنیم؟

حضرت علی گفت : بذارید خود دختران همسر خود را برگزینند

پس شهربانو نگاهی ب افرادی ک در مسجد بود کرد و به سمت حسین ۱۸ ساله رفت و او را انتخاب کرد

 

برگردیم به زمان ارینب و خواستگارانش

امام حسین با شهربانو م کرد و به اتاق قبلی بازگشت

ابودردا و ابوهریره منتظر او بودند.

حسین گفت :

من هم خواستگار ارینب هستم

فردای انروز دو نماینده ب منزل ارینب رفتن و باو گفتند ک یزید و حسین خواستگار اویند،کدام را انتخاب میکند؟

ارینب خود م کرد و تصمیم خود را گرفت

او حسین را انتخاب کرد

 

ادامه دارد.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها